فنون اقتباس با هادی مقدم دوست

1) برای شناسایی اینکه آیا این کتاب ظرفیت اقتباس دارد یا خیر، اول باید کتاب را خواند. نخوانده نمی‌توان گفت می‌شود اقتباس کرد یا خیر.

2) این را بدانید که اگر می خواهید فیلمنامه نویس شوید، باید کتاب ها را نه به عنوان خواننده، بلکه به عنوان فیلمنامه نویس بخوانید! یعنی به دنبال پیدا کردن نکات جذاب باشید، این مدل خوانش در نوشتن فیلم نامه بسیار کمک می‌کند. شما ممکن است بعدها در نوشتن یک اثر آن چیزی که سال‌ها پیش جایی یادداشت یا هایلایت کرده اید را استفاده کنید.

3) برای اقتباس ما دو نوع کتاب داریم. نوع اول کتاب هایی است که سیر پیشرفت داستان در آن ها مشخص است، شخصیت محوری مشخص است و تقریبا لقمه حاضر آماده است. نوع دوم کتاب هایی است که موقعیت، حادثه، مکان یا زمان محور است. مثل حوض خون که لوکیشن محور است. اقتباس از این مدل کتاب ها شیرین تر است، چون شما باید بگردید و پیدا کنید و انتخاب کنید و بنویسید و خلاصه کار فیلمنامه نویسی انجام دهید.

4) برای شروع اقتباس از کتاب‌های مدل دوم شما اول کتاب را بخوانید و بدون هیچ نظمی  تمام نکاتی را که به نظر شما جذاب و مهم است را بنویسید. مرحله بعد تفکیک محتواهای اقتباس شده توسط شماست. مثلا میگویید این‌ها شخصیت است، این‌ها موقعیت‌های نمایشی است، این‌ها مناسب آغاز و پایان است، این‌ها احساسات جذاب است و مواردی از این دست.

5) در خوانش کتاب به چه مواردی دقت کنیم؟! حواستان باشد که ما در اقتباس دو نوع استخراج داریم، اول هر آن چیزی که به نظر من فیلم نامه نویس جذاب است. اعم از حادثه، نور ، لوکیشن ، مکان ، صدا و غیره، دوم ابر مصالح یک داستان. مثل : شخصیت ، موقعیت نمایشی ، آغاز و پایان. در خوانش کتاب حواستان به اسامی، رسم ها، صفات و نمودار تغییرات شخصیت ها هم باشد.

6) بازی‌ هُپ را حتما انجام داده‌اید، کار اقتباس هم شبیه بازی هپ است. اما در اقتباس کجا باید هپ بگوییم؟! در خوانش قصه وقتی می‌رسیم به یک شخصیت خوب، هپ. یک لوکیشن خوب، هپ، یک موقعت نمایشی خوب، هپ.

7) پیدا کردن این متاع های جذاب را نباید به دور دوم خواندن کتاب حواله کنید. چند بار بخوانید، این مشکلی ندارد و بسیار هم خوب است. اما از همان دور اول ماژیک هایلایت و کاغذ و قلم کنار دستتان باشد و هرچیزی که به نظر شما مهم است را بنویسید. در نوشتن خساست نداشته باشید، همه را بنویسید، بعد در مرحله پایش، آن چیزهایی که بهترهست را تفکیک خواهید کرد.

8) اگر شما سینما را ترکیب نور و حرکت بدانید، شناسایی لحظات نوری به بهتر شدن اثر بسیارکمک می‌کند. بگردید دنبال لحظاتی که به لحاظ نوری جلوه خاصی دارد. شاید فکرکنید این خیلی مهم نیست، اما اصلا اینطور نیست، این یک فوت کوزه‌گری است.

9) شخصیت و موقعیت نمایشی را چگونه در متن شناسایی کنیم؟! در هر قصه ای یک ” یه ” و یک ” که ” و یک ” چه ” داریم. مثلا یک مردی که فلان کار را انجام داد. “یه” نشان دهنده شخصیت اصلی قصه ما هست و “که”  نشان دهنده موقعیت نمایشی ماست.

10) برای شناسایی شروع یک داستان ببینید که وقتی قصه را می خوانید کجای قصه می گویید شخصیت با داستان برخورد کرد، این یک اصطلاح عامیانه است که برای شناسایی شروع داستان ملاک درستی است.

11) شروع داستان یعنی به وجود آمدن یک شرایط خاص برای شخصیت که مخاطب را درگیر‌کند که بداند ادامه قصه چه می‌شود. آنجایی که خواننده می‌خواهد ادامه بدهد و بقیه قصه را بداند می شود شروع داستان.

12) دقت کنید که گاهی یک شروع خوب در کتاب پیدا کردیم، یک پایان خوب هم پیدا می‌کنیم و چون این سر و ته را جذاب می دانیم، می گذاریم‌شان آغاز و پایان قصه، اما این غلط است. باید سر و ته قصه با هم تناسب داشته باشد. پایان قصه را باید آنگونه که شروع کرده‌ایم جمع کنیم.

مقالات مرتبط

سینما کلید پیشرفت

سینما رسانه است و رسانه مدیریت می‌شود! کم نیستند افرادی که معتقدند چه کسی گفته سینما وظیفه دارد فراتر از یک کالای مصرفی باشد، فراتر…