ژانرشناسی سینمای دینی

سینما با دین چه نسبتی دارد؟!

مخاطب هنر، انسان است و هیچ سینمایی نداریم که به هیچ وجه به انسان و به انسانیت انسان مربوط نباشد، بنابراین هیچ سینمایی هم نیست که هیچ نسبتی با دین نداشته باشد. مخاطب دین انسان است و موضوع دین و ماموریت دین رشد و رستگاری انسان است. انسان ترکیبی ا‌ست از افکار، اخلاق و اعمال و یک موجود سه ضلعی و چند لایه است. هرچه از جمله سینما که با افکار، اخلاق و اعمال انسان سر و کار دارد، با انسانیت انسان سروکاردارد و بنابراین با دین سروکار پیدا می‌کند. هر هنر و رسانه‌ای از نقاشی، مجسمه‌سازی، طنز و رمان تا سینما به همان میزانی که انسانیت را یعنی حقوق و اخلاق را در بعد فردی یا اجتماعی تقویت می‌کند، به همان اندازه دینی است و هرچقدر تضعیف کند به همان اندازه غیر دینی و ضد دینی است. سینمای دینی را باید از روی اثرش شناخت. مبادی، پیش‌فرض‌ها، فلسفه‌ای که پشت آن سینماست مهم است ولو اینکه نه سناریونویس، نه کارگردان، نه هنرپیشه، نه فیلم‌بردار، هیچکدوم فلسفه ندانند و در عمرشان فلسفه نخوانده باشند، در هرصورت فلسفه پشت سر فیلم ندانسته و گاه حتی ناخواسته  تاثیرش را بر روی مخاطب می‌گذارد.

کدام سینما دینی و کدام ضد دینی است؛ معیار تشخیص چیست؟!

بنابراین با یک تقسیم‌بندی خیلی راحت خدمت‌تان عرض کنم ممیز سینمای دینی را، چون خیلی راجع به چیستی سینمای دینی، بحث کرده و می‌کنند در غرب و شرق دنیا، عده‌ای گفته‌اند سینمای دینی، سینمای معنوی است اما معنویت هیچ تعریف چارچوب‌دار و صورت‌بندی شده‌ا‌ی با امکان داوری ندارد، حتی شرک خودش یکی از رایج‌ترین معنویت‌هاست. عده‌ای سینمای دینی را به سینمای مسئول، متعهد و عدالت‌خواه محدود کرده‌اند و برخی نیز سینما را به عنوان مصداقی از سرگرمی دانسته و همانطور که سرگرمی‌ها به مشروع و نامشروع تقسیم می‌شوند، سینمای سرگرمی را نیز همین‌گونه تقسیم می‌کنند. اما معیاری که خیلی راحت بتوان هر اثر هنری، از جمله سینما را به دینی و دینی‌تر  تقسیم کرد چیست؟! از این جهت می‌گویم دینی‌تر چون  صفت دینی بودن چه برای انسان چه برای هنر، سفیدو سیاه نیست یعنی ما هیچ کدام اینطور نیستیم که یا دینی هستیم یا ضد دین. همه‌ی ما دین‌دارانی هستیم متوسط و خاکستری، گاهی سیاه می‌شویم گاهی سفید، یک روز دینی‌تریم یک روز غیردینی‌تریم، صبح مومنیم عصرکافریم، جامعه‌ی انسانی، تمدن و هنر نیز همینطور است. بنابراین اگر بخواهیم دینی بودن سینما را  داوری کنیم راحت‌ترین راه بررسی اثری است که آن هنر برروی مخاطبانش می‌گذارد. رمان یا فیلمی که مخاطب را به لحاظ فردی یا اجتماعی به معیارهای دینی الهی نزدیک‌تر می‌کند، اثری دینی است و اگر مخاطب را از معیارهای دینی‌الهی دور می‌کند، به همان اندازه غیر دینی است. به عبارتی اگر یک اثر هنری معنویت را به معنی توحیدی، عدالت‌خواهی را به معنایی که با عقلانیت و معنویت سازگار باشد، عقلانیت و حکمت را به معنایی که در تضاد با عدالت و معنویت نباشد ولو در حد یک موضوع خاص و محدود مثل رابطه‌ی یک زن و شوهر یا رابطه‌ی یک معلم و شاگرد به این شاخص‌ها و ارزش‌های اخلاقی، به این عقیده، به این موقعیت انسانی، به این نوع سبک زندگی مشتاق‌تر، آگاه‌تر و انگیزه دارتر کند، به همان اندازه دینی است و درصورت ناتوانی خنثی و لغو است. شما وقتی یک رمان می‌خوانید یا از سالن سینما  بیرون می‌آیید، اگرنسبت به هستی و حیات مایوس‌تر و گیج‌تر شدید، سیاهی‌ها غلبه پیدا کرد، زندگی بی معناتر شد آن اثر غیر و ضد دینی است. اما اگر احساس می‌کنی که حالا نگاهت به زندگی اخلاقی‌تر شده، علاقه به عدالت و رعایت حقوق و حدود پیدا کردی، زندگی برای تو معنادارتر شد، فرق خوب و بد را تشخیص می‌دهی، نمی‌گویی همه چیز مشکوک و نسبی است، همه‌چیز را سیاه نمی‌بینی، زندگی بی‌معنا نیست، معتقد می‌شوی جهان مبدا، هدف و غایت دارد، نمی‌گویی این چه خدایی است یا این چه جور خدایی کردن است، نمی‌گویی حق و باطل بی‌معناست، نمی‌گویی عدل و ظلم مساوی است، آن وقت آن سینما به همان اندازه دینی است. پس هر اثر هنری که ما را از اخلاق الهی دور کرد، بدبین کرد جهان‌بینی ما را مادی و ماتریالیستی کرد، نگاه ما ر ا به زندگی شکاکانه کرد، نگاه ما را به دیگران ابزاری کرد نه به عنوان بندگان خدا، به همان اندازه آن اثر هنری و آن سینما غیر دینی و ضد دینی است. سینمایی که ظلم را دارد توجیه می‌کند یا عدالت‌خواهی را بدون رعایت اخلاق و معنویت و عقلانیت تقویت می‌کند، اگر نوع نگاه ما به جهان، طبیعت، مردم و خانواده را تخریب می‌کند، شما را از نگاه اسلامی قرآن و سنت دور می‌کند شما مخاطب یک اثر ضد دینی بوده‌اید، این یک شاخص است.

چه ژانری مناسب سینمای دینی است؟!

 این جور نیست که سینمای دینی فقط یک ژانر خاصی را شامل شود، همه‌ی ژانرهای سینما می‌توانند دینی و انسانی یا غیر دینی و ضد انسانی باشند.  بعضی دوستان گمان کردند که چون در فیلم به خصوص فیلم داستانی تخیل دخالت دارد و عین واقعیت بیرونی نیست ما فقط در سینمای مستند می‌توانیم اثر اسلامی داشته باشیم و در بخش‌های دیگر نمی‌توانیم. با این معیاری که عرض کردیم این نگاه درست نیست، قوه‌ی خیال یک نعمت الهی است که اگر تحت عقل و وحی قرار بگیرد موتور حرکت رو به بالاست و اگر همین قوه‌ی خیال در تصرف شیطان و نفس قرار بگیرد به ابزار سقوط تبدیل خواهد شد. قوه‌ی خیال نردبانی است که خدا در اختیار انسان گذاشته است. همانطور که قوه‌ی عقل و حس را به ما اعطا کرده، قوه‌ی خیال را نیز به ما بخشیده تا واسطه‌ای باشد بین عقل و حس. منشا برنامه‌ریزی، اختراع، ابداع و خلاقیت قوه خیالی است که خداوند به انسان داده است. اما اینکه قوه خیال در چه جهتی استفاده شود بستگی به این دارد که آن را در اختیار شیاطین قرار دهیم یا در تماس با فرشتگان از طریق ایمان و عمل صالح. ما یا تقوا داریم یا نداریم، یا دنبال منافع مادی و شخصی زودگذر خودمان هستیم و  می‌خواهیم برای‌مان کف بزنند، وقتی این هدف اصلی و نهایی شد و توجهی به خدا و آخرت و عدالت و انسانیت نداشتیم، آن وقت خروجی این قوه‌ی خیال می‌شود سینمای الحاد. اگر هنرمند به معنویت توجه داشته باشد  منتها توام با خرافات، خروجی اثرش در سینمای شرک قرار خواهد گرفت. بنابراین همان‌طوری که سینمای مستند می‌تواند اسلامی و غیراسلامی باشد همه‌ی ژانرهای سینما نیز می‌تواند اسلامی و غیر اسلامی باشد. این نکته‌ای است که ممکن است بعضی‌ها قبول نداشته و یا حتی وحشت کنند از شنیدنش که سینمای پلیسی هم می‌تواند اسلامی غیر اسلامی باشد، سینمای علمی‌تخیلی هم می‌شود، سینمای عشقی هم می‌شود، سینمای جنگی هم می‌شود، سینمای کمدی هم می‌شود، همه‌ی این‌ها قابل تقسیم به اسلامی و غیراسلامی است. این اشتباه است که بگوییم با این ژانرها کاری نداریم، در حالی که ما در همه‌ی حوزه‌ها ملاک داریم. حتی سینمای اکشن نیز که اغلب در خدمت سینمای زرد یا سینمای سیاه است می‌تواند اسلامی باشد. سینمای سیاه سینمایی است که اساسا ضد سفید است. اصلا می‌خواهد فیلم بسازد برای اینکه باطل را حاکم کند و گسترش دهد، چقدر هالییود فیلم ساخت تا شکنجه‌گران سیاه، کودتاچیا، ارتش غارتگر و آدم‌کش آمریکا ر توجیه کند؟! چقدر فیلم ساختند تا نشان دهند کسانی که از سرزمین خودشون دفاع می‌کنند تروریستن، جنایتکارن، احمقند، ترسو هستند و خرافاتی‌ ولی شکنجه‌گران سیاه با شعور، انسان‌دوست و به فکر نجات جهان هستند، جای جلاد و شهید را عوض کردند. بعضیا چون هیچ اشرافی به معیارهای اسلامی ندارند، فکر می‌کنند که در اینجا دیگر سینمای اسلامی معنا ندارد و مصداق سرگرمی و لهو و لعب است.

سینما مصداقی از لهو و لعب یا معبدی مقدس؟!

 سرگرمی دو نوع است. بعضیا به اشتباه می‌گویند چون اسلام با لهو لعب مخالف است و فکر می‌کنند لهوولعب یعنی سرگرمی نتیجتا با هرگونه سرگرمی‌ای مخالف هستند. از منظر قرآن لهو لعب هر کاری ولو کار سیاسی، علمی، فلسفی یا حتی اعمالی با ظاهر دینی است که هیچ نقشی در رشد، تکامل و رستگاری ما ندارد، فقط فرصت ما را هدر می‌دهد و ما را از سرنوشتی که به سمتش حرکت می‌کنیم غافل می‌کند، لهو ولعب این است و در واقع منظور قرآن از لهولعب بازی و سرگرمی نیست، این تعبیری است که ترجمه می‌شود به بازی و سرگرمی. ممکن است کسی در ظاهر جدی‌ترین کار را انجام بدهد اما کاملا لهو و لعب است چراکه کاری است که نسبتش با حقیقت، سعادت و شقاوت معلوم نیست. اصلا بنده طلبه‌ دارم کار طلبگی می کنم اما هدف من رشد نیست، خدا نیست، می‌خواهم مشهور بشم، می‌خواهم رییس بشم در اینجا نیز من وارد لهو و لعب شدم. البته توجه کنید ممکنه یه بازی و سرگرمی‌ای مستقیما به رشد ما منجر نشود اما غیرمستقیم به رشد ما کمک می‌کند. مثلا کار کردیم خسته‌ایم، بی‌حوصله‌ایم، می‌رویم یک فیلمی می‌بینیم یا والیبال بازی می‌کنیم و مصادیقی از این دست، این‌ها لهو و لعب نیست چرا؟!  چون کمک می‌کند من به تعادل برسم، این لذت، این تفریح یا این بازی کمک کرد من به یه تعادل برسم. این مسافرت، این دید و بازدید، این خندیدن، این لطیفه گفتن و شنیدن باعث می‌شود نیازی که در من وجود دارد تامین شده و به تعادل برسم تا بتوانم مسیر تکامل را ادامه بدهم. هر کاری از جمله بازی، هنر و سرگرمی و هر تفریحی که کمک کند نیاز من به استراحت و لذت تامین شده من را به تعادل برساند نه تنها و لهو و لعب نیست بلکه عین عبادت است در روایات هم داریم. با این نگاه همه‌ی کارهای مادی، معنوی می‌شود. در روایات داریم کسی که برای تولید ثروت از راه مشروع تلاش می‌کند، دوست و معشوق خداست در جای دیگری هم می‌فرماید تاجر مثل گرگ است، این هم روایت است اما تاجری که تجارت وسیله‌ی رشدش نیست، هدف است. سینما هم همین‌طور است، هنر هم همینطور. همه‌ی این موارد می‌تواند لهو و لعب باشند یا در جهت رشد باشند اگر فیلمی اینگونه باشد، سالن سینما می‌شود معبد، مثل مزرعهف مثل آزمایشگاه مثل جبهه‌ی جنگ.

آنچه که خواندید خلاصه‌ای از جلسه سینمای تمدن‌ساز در دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار بود که توسط استاد حسن رحیمپورازغدی ارائه شد، جزوه کامل این جلسه بزودی توسط مدرسه‌راه  منتشر خواهد شد.

مقالات مرتبط

سینما کلید پیشرفت

سینما رسانه است و رسانه مدیریت می‌شود! کم نیستند افرادی که معتقدند چه کسی گفته سینما وظیفه دارد فراتر از یک کالای مصرفی باشد، فراتر…

دلیل بازگشت وجه