سینمای عدالت‌خواه؛ خروج حاتمی‌کیا علیه سینمای روشنفکری

سینمای عدالت‌خواه دارای شاخص‌هایی است که می‌توان آن‌ را مثل شابلون روی آثار سینمایی گذاشت و تحلیل کرد. من اینجا مایل هستم فیلم خروج را مرور کنیم. اصلا بحث فرمی نسبت به این اثر ندارم اما تمایزهایی در خروج به نسبت سایر آثار سینمای ایران هست که قابل توجه است. به عنوان مثال در جلوه‌های بصری این فیلم برخلاف سایر آثار سعی نشده از چهره‌های جوان استفاده شود بلکه تمام شخصیت‌ها دارای چهره‌های سیاه سوخته و زحمت‌کش روستایی هستند، همین قاب به لحاظ بصری در تضاد با تصویر رایج سینمای ایران است که به جذابیت این اثر افزوده است. اما نکته‌ی اصلی که‌ باعث شد من جذب این اثر شده و از قضا طبقه روشنفکری را مجبور کرد تا با خروج فاصله‌گذاری کرده وعلیه آن بشورند مطلبی است که در ادامه اشاره خواهم کرد. سینمای روشنفکری اگر بخواهد به عدالت بپردازد دلش می‌خواهد کنش طبقه‌ی برورژوا و متوسط را با طبقه‌ی حاکم به تصویر بکشد که در این کنش و واکنش، در این دیالکتیک، ثروت عامل تعدیل‌کننده قدرت باشد. سینمای روشنفکری از این عدالت خوشش می‌آید، عدالتی که از جنس عدالت مشروطه انگلیسی است. اما همین سینمای روشنفکری اگر در یک فیلم  کشاورزان و دهقانانی به تصویر کشیده شوند که قصدی برای کسب قدرت نداشته ولی جسارت نقد کردن قدرت سیاسی را دارند، خیلی به مرامش خوش نمی‌آید، اینکه طبقه محروم با پریدن از طبقه متوسط و بورژوا بخواهد حاکمیت را نقد کند از منظر روشنفکران محکوم است. هرچقدر که سینمای روشن‌فکری با این جنس کنش مشکل دارد، دین ما مشوق آن است، ما الگوی سوره‌ی همدانی را داریم.  زنی که از قبیله‌ی خودش در بنی همدان به سمت کوفه راه می‌افتد تا حکم عزل بگیرد و برگردد. امیرالمومنین(ع) هم به نظام اداری حواله نمی‌دهند و بگویند چشم، ما شنیدیم، به بازرسی می‌گوییم بررسی کند، خیر! حکم عزل را به خود سوده‌ی همدانی می‌دهند، کاری که امروز در نظام‌های اداری ما منکوب است. البته می‌توان پرسش‌هایی را نیز نسبت به خروج مطرح کرد که چرا ماجرا در قم تمام می‌شود و با این پایان ضدقهرمان داستان چه کسی است؟! نمی‌دانم هنگام ساخت به این نکته توجه داشتند یا خیر اما این برداشت متصور می‌شود که ضدقهرمان، برداشت خاصی از مذهب است که اجازه‌ی عدالت‌خواهی را نمی‌دهد. در هر صورت اشکال ندارد حتی اگر این برداشت را دارید، موجه هست باید به آن نیز پرداخت چراکه برداشتی از مذهب که مانع عدالتخواهی شود هم برداشت غلطی است که باید نقد شود. مذهب باید در اختیار و در خدمت این جنس کنش‌های عدالت‌خواهانه باشد. سینمای عدالت‌خواه باید غایتش قسط باشد، فرد عدالت‌خواه از توده‌ی مردم باشد و به سمت قسط رهسپار شود. سینمای ایران اغلب، نمی‌خواهم بگویم تمام که مدیون کسی شوم، از طبقه‌ای نیستند که ما از آنان انتظار ساخت فیلم عدالت‌خواهانه داشته باشیم، تصادفی نیست که بیشتر فیلم‌های سینمای ما فیلم‌های زرد و در حوزه‌ای است که با عدالت نسبتی ندارد. خدا رحمت کند علامه حکیمی را که در همان ابتدا که خواستند طلبه شوند، چند ماهی را در منطقه‌های حاشیه‌نشین زندگی و زیست کردند تا با تمام وجود مردم مستضعف را درک کنند، درکی که با مطالعه صرف پیرامون مستضعفین حاصل نمی‌شد. برای درک چنین واقعه‌ای باید از همه‌ی سنسورهای وجودی انسان استفاده کرد. امروزه کارهای جهادی و مهاجرت‌ به مناطق محروم برای من و شما فرصتی فراهم می‌کند که سنسورهای ما مساله‌ی فقر و مهم‌تر از آن مساله‌ی تبعیض را به درستی درک کند. من با یک نگاه سرانگشتی حساب کردم تقریبا بیست فیلم سینمایی در سال‌های اخیر داریم که موضوع آن دانشجویان است، اما حتی در یک فیلم سینمایی جنبش عدالت‌خواه دانشجویی سوژه‌ی اثر نشده و این حکایت از خبر تلخی دارد که متاسفانه هیچ هنرمندی نیست که بتواند طبقه‌ی محروم و مستضعف را روایت کند همانطور که در لابی‌های قدرت نیز این طبقه نماینده‌ی قدرتمندی ندارند، کماکان زور اتاق بازرگانی از طبقه یازده میلیونی کارگران بیشتر است. مستضعفین در سینمای ما هم زور و صدایی ندارند. می‌طلبد جوانان نماینده‌ و صدای این طبقه مستضعف شده و با اصولی که عرض کردم سعی کنند تا به وظیفه‌ای که نسبت به مستضعفین دارند، عمل کنند.

آنچه که خواندید خلاصه‌ای از جلسه سینمای عدالت‌خواه در دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار بود که توسط حجت الاسلام محسن قنبریان ارائه شد، جزوه کامل این جلسه بزودی توسط مدرسه‌راه  منتشر خواهد شد.

مقالات مرتبط

سینما کلید پیشرفت

سینما رسانه است و رسانه مدیریت می‌شود! کم نیستند افرادی که معتقدند چه کسی گفته سینما وظیفه دارد فراتر از یک کالای مصرفی باشد، فراتر…