اقتباس؛ از رمان تا فیلمنامه
در یک روز سرد زمستانی؛ دیماه سال ۱۴۰۰، سینما فلسطین، در دوازدهمین جشنواره فیلم عمار مستمع بهروز افخمی در کارگاهی با عنوان «از رمان تا فیلمنامه» بودیم؛ موضوع جلسه حکم میکرد جناب افخمی احتمالا درباره سلوک فیلمسازان اقتباسی که قصد دارند از یک رمان کار خود را شروع کنند آغاز شود؛
آقای افخمی با این سوال جلسه را شروع کرد؛ «از این جمعیت چند نفر فیلمنامه نوشته اند؟» و بلافاصله پرسید: «و اگر فیلمنامه غیراقتباسی نوشتهاند، چرا؟».
جلسه لختی تامل کرد تا تبصره مدرس را هضم کند؛ «و اگر غیراقتباسی است، چرا؟» گویی اصل بر نوشتن فیلمنامه اقتباسی است و هر کس ننویسد دچار «ذنب لا یغفر» شده است؛ ایشان در ادامه گفت:
- شما یک شاگرد نجار را تصور کنید؛ استاد به او دهها طرح که کاربردی هم ندارند، سرمشق میدهد، بعد از آن هم به شاگرد میگوید، از همین قالب در و پنجرهای که من زدم تو هم تولید کن. شاگرد آنقدر از دست استاد سرمشق میکند که پس سالیانی خود اجازه دارد و میتواند طرحی نو دراندازد.
بله! با این مثال گویی میخ تئوری خود را همان اول کوباند و دقیقا همان منظور اشاره شده را با ذکر مثال و رسم شکل توضیح داد.
- نجاری یک هنر است؛ در ادبیات کهن ایرانی هنر به معنای مهارت است و در حال حاضر هم هنرمند کسی است که مهارتی را، یا به قول امروزیها تکنیکی را بداند؛ هنر تمرین میخواهد؛ نگارش فیلمنامه هم همین است! باید روی دست استاد مشق کرد، تا مهارت نوشتن ملکه شود.
جناب آقای افخمی بعد از این توضیح:«کسانی که برای شروع در فیلمنامهنویسی از خودشان ایده نوشتهاند و اقتباس نکردند، اشتباه کردند حالا کسی هست که بگوید چرا از اقتباس شروع نکرده؟ یا قصد ندارد از اقتباس شروع کند»
من که کمرو و ماخوذ به حیا هستم، ولی انصافا یک نفر باید از میان جمعیت خیز برمیداشت و فریاد میزد مگر کدام استاد یا کتاب یا آموزشگاه چنین رویهای را به عنوان شیوه آموزشی قرار داده است که شما حق به جانب مدام سوال میکنید که چرا اقتباس نکردهاید؟! تمام محتوای آموزشی معروف و در دسترس در حوزه فیلمنامهنویسی شیوههای نگارش فیلمنامه تالیفی یا اورجینال را آموزش میدهند. یکی از حضار دستش را بالا گرفت و سوالی که انگار خیلی وقت است دستپاگیرش کرده را پرسید:«با حق و حقوق مولف چه باید کرد؟ برای نگارش هر داستانی که قانونا اقتباس به حساب بیاید باید به قیمت گزافی حقوق مولف را پرداخت که برای ما تازهکارها کار گرانی به حساب میآید.»
-یک راه فرار برای این ماجرا این است که شما آنقدر آن ایده را پرورش دهی که بدون شباهت به ایده اولیه شود تا بتوان از آن به عنوان یک ایده جدید استفاده کرد؛ نکته دیگر این که اگر شما از یک اثر به عنوان منبع اقتباس استفاده کنید و مولف از شما شکایت حقوقی کند بسیار مولفههای سختی دارد که بتوان اثبات کرد این اثر دقیقا همان اثر مولف است. این موردی که شما اشاره کرید مانع مبتلابهی بود؛ طبق تجربه مانع دیگر که هنرمند را مانع میشود تا اقتباس کند این است میترسد یک اثر هنری خراب بشود؛ هر داستان و هر رمان شیوه خاصی برای اقتباس دارد که تا آنجا که فرصت شود در این جلسه به آن خواهم پرداخت و نباید ترس از خدشه در ارزش هنری داستان، مانع اقتباس ما باشد؛ در عوض باید به این نکته توجه داشت که باید قلق اقتباس آن فیلمنامه را پیدا کرد و آنقدر پرداخت که نه تنها ارزش هنری کار پایین نیاید بلکه در هنری دیگر، فاخرتر ظاهر شود. نکته دیگر این که در کار هنر ترس از اینکه دزدی نکنیم درست نشانه سادهلوحی است؛ جملات مشهور به بزرگان هنر و ادبیات منسوب است که میگویند: سرقت کنید، دقت کنید از بهترین آثاری که ما نوشتیم سرقت کنید، خود ما نیز همین کار را کردیم! اینکه شما فکر کنید، بدون هیچ مطالعه به داستانی رسیدهاید که قبلا هیچکس آن را ننوشته یا به آن نرسیده است، در اشتباهید و حتما به اندازه کافی داستان نخواندید و مطالعه نکردید؛ فلذا مهمترین نکته در اقتباس این است که شما آثار با کیفیت را بدزدید و از آنها تقلید کنید.
یکی از حضار دستپاچه و کمی عصبی و تنصدای کمی نزدیک به فریاد:«اما این اخلاقی نیست…»
- در واقع اخلاقی نبودن این است که ایشان از شما حق میطلبد؛ اینکه گذشتگان به خاطر سبقت زمانی، تعبیرات و زیباییهایی زبان را استفاده کردند، و بعضا خودشان از یکدیگر ایده گرفتهاند برای آنها حقی ایجاد میکند؟!
یکی از حضار میپرسد: «یعنی شما میفرمایید که هیچ بنیاد یا پایهای وجود نداشته؟ یا اینکه الان مسیرهای داستان پردازی اشباع شده است و باید برای تمرین سراغ اقتباس رفت؟»
– بله خیلی از فیلمهای ایرانی هستند که منبع آشکار ندارند، یا حتی خود نویسنده هم نمیداند که فیلمنامهاش اقتباس از یک داستان است. من خیلی هم فیلم ندیدهام ولی هیچ فیلم ایرانی نیست که من ببینم و دو فیلم با موقعیتهای شبیه آن پیدا نکنم که حالا یا شباهتهای فیلمنامهای داشته باشد یا مقداری از ساختمان آن شبیه باشد. تمام آثار اولیه تاریخ سینما اقتباسی هستند؛ در حال حاضر هم فیلمهایی که سرمایهگذاری بزرگی روی آنها میشود اقتباسی هستند. در بخش جوایز اسکار هم یک جایزه مخصوص فیلمهای اقتباسی وجود دارد؛ و این جایزه برای این نیست که فیلمنامه اقتباسی را تشویق کنند، همه میدانند که فیلمنامهنویسی اقتباسی آسانتر است؛ چرا؟ به این خاطر که فیلمنامهنویس میرود سراغ یک منبع از پیش آماده شده، تیراژ آن میلیونی هست، تعداد زیادی آن را خواندند و همه الان آمادهاند که فیلم آن را ببینند، خب کار او خیلی آسانتر است.
بعد از گذشت نیمی از جلسه بالاخره یک نفر سوالی که باید همان اول جلسه از جناب افخمی بازخواست میکرد پرسید:«این جلسه بیشتر به پرسش و پاسخ در مورد اخلاق و حقوق اقتباس گذشت، این که منِ هنرجو اقتباس نمیکنم؛ تقصیری ندارم؛ در کلاسهای فیلمنامهنویسی، مدرس دوره از ابتدا در مورد ایدهیابی تدریس میکند و سپس روش بسط ایده از یکخطی تا یک طرح کامل را آموزش میدهد: و بعضا شاید آخر کلاس اشارهای هم به اقتباس بکند. در کل با تجربه آموزشی که داشتم تقریبا حوزه آموزشی با عنوان اقتباس پیدا نکردم؛ در حالی که اول جلسه شما از ما انتظار داشتید که فیلمنامه ما مبتدیها نیز اقتباسی باشد؛ من به عنوان یک نویسنده علاقهمند به اقتباس به این خاطر در کارگاه شرکت کردم که شما به عنوان فیلمسازی که آثار اقتباسی مثل گاوخونی و آذر شهدخت را دارید؛ بفرمایید تجربهای که کسب کردید چه بود؟ چه اشتباهاتی در گاوخونی داشتید که در فیلم بعدی رفع کردید یا چالشهای شما به عنوان یک فیلمساز از آثار اقتباسی چیست؟ یا تجربههایی که نداشتید و تجربه کردید؟»
- بله یکسری بحثهای حقوقی که فرمودید شاید در این کلاس محلی از اعراب ندارند؛ و نباید به آنها -در این کلاس- پرداخته شود؛ لکن باید توجه داشت که همین موانع حقوقی- اخلاقی خیالی مانع میشود تا هنرمند ما سراغ اقتباس برود. بله نکته شما در آموزش هم صحیح است؛ اقتباس در آموزش ما فرع و حاشیه است و اولویت نیست، باید گفت این روند سورنای وارونه است. اصل کلاس فیلمنامهنویسی اقتباس است؛ شما باید به شدت نهی شوید از اینکه خودتان ایده بدهید و یک اثر را دنبال کنید؛ و حتی سختتر از اقتباس؛ شما باید دیکته کنید؛ من به عنوان یک مدرس در کلاسهایم هنرجو را مجبور میکنم از آثار دیکته بنویسد. این کار به شما بیشتر از تدریس من به شما یاد میدهد. فلذا بخش مهمی از کار آموزش در این حوزه باید دیکته نوشتن باشد و اقتباس که مرحلهی بعد آن است؛ و نهایتا شما بعد از سالها باید اجازه پیدا کنید که ایده خودتان را به عنوان یک فیلمنامهنویس عرضه کنید.
آقای افخمی بعد از آن به تجربه ساخت فیلم «گاوخونی» و «آذر،شهدخت، پرویز و دیگران» پرداخت؛
آنچه خواندید گزارشی از کارگاه اقتباس؛ از رمان تا فیلمنامه جناب آقای بهروز افخمی در دوازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار بود.