روایت بازدید علمی از یک صنعت پرقصه و پرغصه
در این سالها به لطف تحریمها و اخبار مربوط به مذاکرات، همهی ما با صنعت هستهای کمابیش آشنا هستیم. یک سال پیش دقیقا در زمانی که آمریکاییها برای ایران ضرب الاجل ماه مارس را تعیین کرده بودند، با بچههای کلاس «هزینههای یک تجربه» به جایی رفتیم که برای اولین بار در سال 1967، در قلب تهران، نقطه شروعی بود برای این صنعت پر قصه و پر غصه. بعد از پنج جلسه کلاس در مورد تاریخچه مذاکرات هستهای شاید لازم بود شرکت کنندگان حال آنچه را از دریچه سیاسی شنیده بودند، از نزدیک ببینند و لمس کنند. این راکتور دیگر کار تولیدی انجام نمیدهد و صرفا یک مرکز پژوهشی و تحقیقاتی است. راکتور تهران از سال 46 به مقصود بهرهگیری از صفحات با غنای بالا، شروع به کار کرد اما سال 72 در راستای برنامههای آژانس به منظور کاهش اشاعه تسلیحات هستهای، سوخت راکتور از 90 درصد به 20 درصد کاهش پیدا کرد. وارد آسانسور شدیم تا به سالن اصلی راکتور، جایی که قلب راکتور را در خودش جای داده بود برویم. قبل از ورود به سالن اصلی همه افراد با پاپوشهای نایلونی مخصوصی کفش هایشان را می پوشاندند تا آلوده نشوند و راهنمای گروه هم دائما تاکید میکرد به هیچ عنوان به چیزی دست نزنید چون دست زدن و لمس هر نقطهای از سالن مساوی است با آلوده شدن. در خلال توضیحات فنی که مسئول سالن راجع به جزییات عملکرد راکتور به بچهها ارائه میکرد در مورد برجام و اثراتش بر صنعت هستهای هم سوال شد که طبق گفته کارشناس مجموعه، این مرکز چون تحقیقاتی بود از زیر دست برجام قسر در رفت اما فعالیتهای راکتور آب سنگین اراک با اختلال جدی روبرو شد بعد از برجام. در مجموع تجربه بسیار شیرینی بود دیدن و لمس نزدیک یکی از مهم ترین و البته پر حاشیهترین دستاورد علمی جوانان ایرانی.
آنچه که خواندید گزارش علی محمدنظری یکی از شرکتکنندههای دوره هزینههای یک تجربه بود که در این بازدید علمی شرکت کرده بود.